تحویلم نده

ساخت وبلاگ
تا غم متلاشی شود از هم بغلم کن!ای رود! منم قطره ی شبنم، بغلم کن! افتاده ترک بر تن تنهایی تُردمای ابر بیا سمتم و نم نم بغلم کن! آغوش من این زخم مگر بند بیایدبگذار بر این وا شده مرهم! بغلم کن!هر لحظه مرا زنده کن و باز بمیرانبا بازدم ات بوسه بده! دم بغلم کن! تا جان من از این قفس تنگ درآیدتا جان به بدن داری محکم بغلم کن! در تن به تن ات کشته شدن عمر دوباره ستدر هر قدم از خط مقدم بغلم کن!عبدالحسین انصاری تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 51 تاريخ : شنبه 21 مرداد 1402 ساعت: 17:30

برگرد تا هنوز دو فنجان بهانه هستتا سیب سرخ و عطر گل رازیانه هست برگرد تا هنوز سرک می کشد بهار تا باز در بساط درختان جوانه هست اینجا برای دور شدن از نگاه خلقیک مشت سنگ و چوب به عنوان خانه هست هرچند گاه خاطره از سقف می چکددر ذهن قاب پنجره اش موریانه هست هرچند تیره مانده در این سال های سرداما شراب نابِ غزل در خزانه هست من قول می دهم که در این لانه لااقلگاهی به قدر شام دو گنجشک دانه هست با بوسه صرف می شود از صبح زندگینان هم میان سفره نباشد، ترانه هست هربار خسته می شوی از دست روزگاردر دست و بال من غزلی عاشقانه هست اصلا به فکر خواب و خیال شب ات نباشبالش اگر نبود، برای تو شانه هست رویای صادقانه ی من! شهرزاد شعر!برگرد تا هنوز دو فنجان بهانه هستعبدالحسین انصاری تحویلم نده...
ما را در سایت تحویلم نده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dobaitee بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1402 ساعت: 16:20